نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است

ساخت وبلاگ

امروز هفت آذر ِ و من بیست ساله شدم. نمیدونم برای این سن ِ هیجان انگیز چه انتظاری باید داشته باشم! نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است...
ما را در سایت نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parishan7 بازدید : 38 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:28

انگار قرار است این پاییز از آن حکایت هایی باشد، که سر ِ دراز دارند!تو و لحظه هایت مدام و مدامتکرار می شوید برایم،شبیه کاج هاموج ها قرمز ها... من جایی میان ِ روزمرگی هایت ایستاده ام. با چشم هایم، که در جستجوی نگاه ِ تو اند.با خنده هایم، که تنها، کنار ِ تو از عادت دور اند. با صدایم، که تنها تو را با نام ِ کوچکت می خواند.من جایی میان ِ تمام ِ چیز هایی که به بودن شان بی تفاوتی، ایستاده امو اصرار دارم تفاوت ِ این عادت باشم.این پاییز، از من دیوانه ای ساخته که دیدن ِ تو، نشاط ِ دیوانگی اش است و از تو، بتی که منتظر ِ آمدنش بودم، دیدنی شنیدنی ستودنی و دعوت کننده ی به سکوت...  نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است...ادامه مطلب
ما را در سایت نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parishan7 بازدید : 125 تاريخ : چهارشنبه 15 تير 1401 ساعت: 19:46

من، شهری وسیع ام 

 

پاییز که می آید، درختانم چونان بهاران سبز می مانند.

تو،

تک درخت ِ خزان زده ام هستی

عاشق 

تنها 

نارنجی... 

نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است...
ما را در سایت نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parishan7 بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:00

حالم خوبه،

حس خـوبی دارم

و

دلم میخـواد اینو به تو بگـم :)

 

۱۱ آبان – صبحت بخیر و رنگی

 

پ.ن: عنوان، مصرعی از مولانا 

نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است...
ما را در سایت نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parishan7 بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:00

این شعر از نخستین پیچ ِ میان ِ موهایت آغاز می شود.   آفتاب ِ کم جان ِ پاییزی، خیره ام به تو و کاج های میان ِ دستانت.آیا اشتیاق ِ کاج های میان ِ دست ِ من را،دست من را، حس می کنی؟  این شعر با درخشش ِ لب نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است...ادامه مطلب
ما را در سایت نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parishan7 بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:00

بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو.نگران این نباش زندگیت زیر و رو شود.از کجا معلوم زیر زندگیت بهتر از رویش نباشد؟پ.ن: آرشیو چند ماهت رو پاک کردم، تقریبا تمامی نوشته هام رو نابود کردم. چه اونایی که نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است...ادامه مطلب
ما را در سایت نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parishan7 بازدید : 99 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:00

دستانم از جام باده و زلف یار،  هر دو، خالی ست. تا چشم کار می کند این میدان، برای من از هر چه عشق، خالی ست.  منشاء این دلشکستگی ها رو نمیدونم، نمیدونم چرا دلم هوای سه گوشه ی اتاقو کرده، چرا هیچ آهنگی آ نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است...ادامه مطلب
ما را در سایت نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parishan7 بازدید : 156 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:00

 

 

دل ِ من سفری طولـانی به یک جای  سرسبز  می خواهد... 

نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است...
ما را در سایت نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parishan7 بازدید : 152 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 5:26

 

 

نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است...
ما را در سایت نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parishan7 بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 5:26

دلم عصر جمعه شده است

منزوی و غمگین 

دلم گوشه ی سه گوش ِ اتاق شده است

منروی و غمگین

دلم شبیه مسافری بی مقصد است

مچاله شده روی صندلی آخرین ردیف ِ اتوبوس 

بدون مقصد 

منزوی 

و 

غمگین... 

پ.ن: عنوان از «حسین منزوی»

نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است...
ما را در سایت نمیدانم چه بر سر دل و مغزم آمده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parishan7 بازدید : 132 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 5:26